loading...
مطلب کده ( باکس تو باکس )
آخرین ارسال های انجمن
Admin بازدید : 3208 پنجشنبه 28 اسفند 1393 نظرات (0)

--------------------------------

نام رمان : زهر تاوان

نویسنده : P*E*G*A*H کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : ۳٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۳ (پرنیان) – ۱٫۲ (کتابچه) – ۰٫۳ (ePub) – اندروید ۰٫۸ (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : ۲۶۶

خلاصه داستان :

عصیانگری که آمده تا قصاص کند. تا به جبران آتشی که بر جانش افتاده زندگی دیگران را بسوزاند و بخشکاند. آمده تا با افسونگری جام زهر را در کام دشمنانش بریزد…

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از P*E*G*A*H عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

به تصویر خودم در آینه خیره می شوم.
موهای مواج و هایلایت شده ام را که یک طرف صورتم ریخته کنار می زنم. این طوری گردی صورتم بهتر مشخص می شود.
با دست رژگونه ام را کمی پخش می کنم تا تنها هاله ای از آن باقی بماند. آن قدر گونه ام برجسته هست که با همین رنگ محو هم خودنمایی کند.
رژ مسی براقم را کمی غلیظ تر می کنم تا کوچکی دهان و برجستگی ملایم لب هایم بیشتر به چشم بیایند.
سایه مسی رنگ پشت چشمانم را با نوک انگشتانم کمرنگ تر می کنم تا رنگ قهوه ای چشمان مخمورم جلوه ی بیشتری داشته باشد. دستی به ابروهای پهن ولی کوتاهم که کمی روشن تر از قهوه ای چشمانم رنگ شده اند می کشم و مرتبشان می کنم. چند تار از موهای حلقه شده ام را روی پیشانی بلند و صافم رها می کنم. گوشواره های بدلم را که بلندیش تا نیمه پایینی گردنم می رسد، در گوشم می اندازم.
یقه ی لباسم که روی شانه هایم افتاده را پایین تر می دهم تا سفیدی پوست و برجستگی سینه هایم به خوبی نمایان شوند.
لبانم را آرام به هم می مالم، شیشه ی عطر دیورم را روی سر و سینه ام خالی می کنم و درست مثل یک پرنسس از اتاق خارج می شوم. آرام و با طمانینه همراه با لبخندی که از صبح روی لبم جا خوش کرده، خرامان خرامان به سمت پله ها می روم.
من دکتر جلوه کاویانی، خوب بلدم چه طور راه بروم که نگاه ها روی گودی کمر و برجستگی باسنم قفل شوند، چه طور حرف بزنم که مخاطبم محو رقص لب هایم شود، چه طور بخندم که سفیدی دندان هایم سرخی لبانم را نمایان تر کند و چه طور دستم را در هوا تکان دهم که گردی و سفیدی بازوانم چشم ها را نوازش کند.

 

--------------------------------

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
از شــیر مــرغ تا جــون آدمــی زاد «جـدیدتـرین مطالب و اخـبار ایران و جهان» این سایت در ستاد ساماندهی با آدرس ««««« bux2bux.rozblog.com »»»»»» بــه ثــبت رسـیده است.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شـما چـند سـال دارید ؟
    مطالب سایت چقدر برای شما مفید بـود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2947
  • کل نظرات : 93
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 147
  • آی پی امروز : 105
  • آی پی دیروز : 169
  • بازدید امروز : 305
  • باردید دیروز : 1,039
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 3,079
  • بازدید ماه : 11,020
  • بازدید سال : 146,776
  • بازدید کلی : 5,794,425
  • کدهای اختصاصی
    X بستن تبلیغات
    گيره كوچك كننده بيني
    X بستن تبلیغات
    گردنبند مرغ آمين